نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





فقط باش…

فقط باش….
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین….
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







عطر تن تو...

امشب
دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت لعنتى …
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







چه ساده منودورانداختی...

من لیموشیرین زندگی توبودم
تموم شیرینی های زندگیموبه تودادم
اماچه زودتلخ شدم.....
وچه ساده منودورانداختی.......
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







انتـــظار ...

روی دیوار
روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو
چشــــم می کشم و دهانی که بخندد
به این همه تنهایی و انتـــظار ...
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می کشد
نیامدنتـــــــــ را ...
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







خداوندا!

خداوندا!عزیزم را تو یاری کن, پناهش باش و در حقش تو کاری کن,

الهی هر چه میخواهد نصیبش کن, خدایا بر لبش لبخند جاری کن. 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







" غریبی ام " را باور کرده ام!

" غریبی ام " را باور کرده ام! دیگر او را با خود میبرم و دوستش دارم،

از این مردمان که بودنم را نمی دیدند دور باید شد، دیر فهمیدم اما دور میشوم... 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







صبحی با یک سیگـــار...

صبحی که به جای عـــشق با یک سیگـــار شروع شود.....
یک شروع دوبـــــاره نیست.......
امتداد پایان اســــــت......
برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد......
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







دَر و تخته

جـــور میکند خـــدا دَر و تخته را با هم...
همانطور که من و تو را آشـــنا کرد...
تــو شدی خـــاطره ســـاز...
من شدم خــــاطره باز...
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







او باغبان گل های زیادی بود!

صدایم میزد : ‌”گلم” !
گلی بودم در باغچه ی دلش، اما…
او باغبان عاشقی نبود،
گاهی سر میزد و دل میبرد،
سالها بعددانستم که من تنها نبودم،او باغبان گل های زیادی بود!
 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |







بی بهانه

√ایــטּ چـرنـבیـاتــے کـہ مــینویــســم و کــسـے نــمیــخــوانـבشاטּ هــمـہ شــان بــرای روز مــباבاســت !!!! وقــتـے بــیایــے اینــها را میگــذارم جــلــویــت.... تــا بــבانــے کـہ چــہ میگــذشت وقــتـے نــبوבے !!!! تــا بــبیــنــے چــہ بـــے بهــانـہ تــو را مــرور مــیکرבم.... 


[+] نوشته شده توسط sepehr در 12:34 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد